نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, توسط رضا |

بی حس شده ام از درد !

از بغــض !

فقط گاهـی

خـط ِ اشکی …میسـوزانـد صـورتـم را.......

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 تير 1392برچسب:, توسط رضا |

◘ کل دنیـــآ رآ هـــم کـــه دآشتــه بآشــی . .

◘بــآز هــــم دلتــــ میخــوآهــــد . . .

◘بعضــی وقتهــــآ . . . فقـــط بـعـضــی وقتهـــآ . . .

◘بـــرآی یـکــــ لحظــــه هـــم کـــه شـــده . . .

◘همــــه دنیـــآی یـکــــ نفــــر بآشــی.....!!!♥♥♥

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

کجایی؟

.

.

.

.

.

آخ دلم . کاش نمی تپید . بیا عزیز رضا . دلتنگتم

همین.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

وقتی کسی حالش بده
بهش نگید
.
.
ای بابا اینم می گذره ،

نگید درست می شه،

نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش

نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره.
می فهمین؟

غصه….

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند باقلب من کرد..
زیبا بود اما شوخی بود...‏!‏
حالا تو بی تقصیری...‏!‏
خدای توهم بی تقصیر است...‏!‏
من تاوان اشتباه خود راپس میدهم
تمام این تنهایی تاوان‏"جدی گرفتن ان شوخی‏"است...‏!‏

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،

اما دلـــــــــــت

میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند

جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر....

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ
ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﻮﻩ ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ
ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻧﺎﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺑﻲ ﺩﺭﻣﺎﻥ
ﮔﺎﺯﺕ ﺑﺰﻧﻢ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﻡ
ﺩﻭﺭﺕ ﺑﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻡ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺣﺴﺮﺕ ﭼﺸﻴﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪ
ﻣﺮﺗﺐ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﻭ ﺗﻮ ﻏﺮﻕ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﺑﺮﺯﺧﻲ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻱ...

نوشته شده در تاريخ جمعه 3 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |
دوست داشتن , نه در ازدحام روز گم می شود

و نه در خلوت شب


خفته یا بیدار , دوست می دارمت ...!
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

آهای کافه چی
از ما که گذشت

اما هر که تنها آمد اینجا
ازش نپرس چه میل داری

تلخ ترین قهوهء دنیا را برایش بریز .
آدمهای تنها ؛

مِزاج شان به تلخی ها عادت دارد ... !

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

تا میخواهم دستم را از دستت جدا کنم ؛

صبر می آید .



... چقدر این عطسه های پاییزی را

دوست دارم !


"مخاطب خاص"

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

چه خوب است آدمها یك نفر رو هر روز دوست داشته باشند
نه.....
هر روز یك نفر را...!

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
زیادے" دوستـــت داشتم!!!!
میدانـــے اشتباه از کجاست؟؟؟؟
از تو نیــست!!!!
اشتباه از "مــن" است...
هر جا رنجیـــدم به رویت نیاوردم
"لبخنـــد" زدم
فکر کردے درد ندارد
"محکــــم تر" زدے..
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر، به ترکهای دل هر گلدان...!!
و به انگشت، نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا...! زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد... ولی نه به هر قیمت
و بدانم که شبی خواهم رفت .... !!!
و شبی هست که نباشد، پس از آن فردایی ..


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد
مثلن این که:
تو با شاخه ای گل سرخ در دست هات
از راه برسی و ...!
نه،
عین روز روشن است،
تو رفته ای بازنگردی
و من
مانده ام پشت این همه کاغذسیاه
تا هر لحظه
به اتفاق خاصی که قرار نیست بیفتد
فکر کنم!
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |
بعضـــی از آدم‌هـــا مــــال تـــوأنـــد، حتـی اگــر بگــذارند بـــروند، آخـــرش بـــرمـی‌گردنـــد ... بعضــــی از آدم‌هـــا مــال تــــو نیستنـــد، حتـــی اگر هـــر روز و هـــر لحظــه کنـارتـــــ بـاشنــــد، آخــــرش مـــی‌گـذارنـــد مـی‌رونـــد ... یا صبور باش یا پا فشاری نکن ........................


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |

خدایا! کسی را که قسمت دیگری است سر راهم قرار نده ، که دلتنگی هایش برای من باشد و روز های خوشش برای دیگری..

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |

همیشه میگفت بالا را نگاه کن...
میگفت نگاهم کن...
نمیتوانستم...
حیا و خجالت نمیگذاشت... عاشقش هم نبودم...
تا عاشقش شدم،بالا را نگاه کردم...
می خواستم نگاهش کنم...آنقدر نگاهش کنم تا سوی چشمانم کم شود،
اما هرچه گشتم پیدایش نکردم...
نبود...
نگاه دیگری قلبش را دزدیده بود...نگاهی که دریده بود و بی حیا...
و دلم شکست...بد شکست...
اینجا برای نگه داشتن آدم ها باید دریده بود...
باید دریده نگریست...تا بمانند..!

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |

من چرا

تو چرا

تا به اینجا رسیدیم به هم

من وتو اینجا چرا

یکی با تو ... یکی بی من

من تنها

تو شیدا

میخواهمت ای آب خنک

آتش گرفته این دلم

صحرای ترک خورده نگاه من

محتاج توست

باران ببار...

ببار تا سبز شوم...

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

تا کی تو، "تو" باشی
و من تو را
مفرد ِ مذکر ِ غایب بنامم!!؟
ای بهترین مخاطب خاص !

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

می کوشم

غمهایم را غرق کنم

اما بی شرف ها

یاد گرفته اند شنا کنند

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

خدایا!!
خودمونیم!این ضربه هایی که من میخورم چند امتیازیه؟؟

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

شیشه ای مشکند… یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟
یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست،
دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟
دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت.
از خودم می پرسم: ارزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟

نوشته شده در تاريخ جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

خطا ازمن است می دانم. ازمن که سالهاست گفته ام *ایاک نعبد* اما به دیگران هم دل سپرده ام . از من که سالهاست گفته ام *ایاک نستعین* اما به دیگران هم تکیه کرده ام . اما رهایم نکن …. بیش ازهمیشه دلتنگتم …. به اندازه ی تمام روز های نبودنم ….. ...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد

تویه کوچه های شب باز صدای پاش میاد

من غمای کهنه مو ور می دارم

که توی میخونه ها جا بزارم

میبینم یکی میاد از میخونه

زیر لب مستونه آواز می خونه

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

بارالها این دلم ماتم گرفت

شهر تبریزو اهر را غم گرفت

عده ای در زیرِ آوار ِ بلا

جان خود را کرده تسلیم ِ خدا

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

همیشــه نمـی شود زد به بـی خیـالـی و گفـــت :
تنهــــا آمده ام ؛ تنهـــا مـــیروم ...
یک وقـــت هــایــی !
شایــد حتــی برای ساعتــی یا دقیــقه ای ؛
کم مــی آوری ...
... دل وامانـــده ات یــک نفـــر را مـــی خواهــد ! که عاشقانه دوسش داری ... !!!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

عادت میکنم به داشتن چیزی وسپس به نداشتنش به بودن کسی و سپس به نبودنش تنها عادت میکنم.....اما فراموش نه.

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

چشمــــــــــــــــــــــاش
.
.
مثل آسمون میمونه

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

♥ لایک کن به سـلـامـتـی پـدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم، ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...! ♥

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

عشق در قالب الفاظ نبود ،

ما به یک حرف تمامش کردیم.

شربتی را که به هر درد دواست،

نچشیدیم و حرامش کردیم....!

نوشته شده در تاريخ شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه بدون اینکه بخوای بزور بهش حالی کنی ..

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |


زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه

گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند

زمستان تمام شد و کلاغ مرد!

اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:

آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری!

این است واقعیت تلخ روزگار ما..!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

خیـــــــــلی حرف است

که تو هــر روز در گلویت

خاری کُشنده احساس کنی !

برای کسی که

بدانی

حتی یک بار در عمرش

به خاطرِ تو بغــض هم نکرده است ... !

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

حتــــی....

کفش هم اگر تنگ باشد . . .

زخــــم مـی کند

وای به حال دل

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

خدایا...
ان که درتنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

تودرتنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

تنهایی دوستی هست
که هیچ وقت خیانت نمی کند !!!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط رضا |

نمی توانم دلسوزی کنم

برای کودکانی که مرد زاییده می شوند

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.